|
|
نوشته شده در 26 / 4 / 1393
بازدید : 1237
نویسنده : کامران وزیری
|
|
گروهى روايت مي كنند كه علي عليه السّلام در بالاى منبر دست مبارك خود را به محاسن شريفش مي گذاشت و مي فرمود: چه كسى مانع است كه شقى ترين امت اين محاسن را از خون خضاب كند.
ابو صالح حنفى گويد: از امير المؤمنين عليه السّلام شنيدم مي فرمود: حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله را در خواب ديدم، و از ظلم و ستمى كه از امت او ديدم شكايت كردم و گريستم پيغمبر فرمود:
اى علي گريه نكن، پس از اين ملتفت شدم دو نفر را در آهن بند كرده اند و با سنگهاى بزرگ بر سر آنها مي زنند و خون از آن جارى بود، ابو صالح گويد: روز بعد در هنگام برخورد با مردم شنيدم امير المؤمنين را شهيد كرده اند.
حسن بصرى گويد: در آن شب كه امير المؤمنين را ضربت زدند، حضرت تا هنگام صبح بيدار بود و هرگز به خواب نرفت، ام كلثوم عرض كرد: چرا در اين شب به خواب نمي روى؟ فرمودند: اگر به صبح برسم مرا خواهند كشت.
در هنگام صبح ابن نباح خدمت حضرت آمدند و او را براى اداء نماز خبر كردند، امير المؤمنين عليه السّلام چند قدم به طرف مسجد آمدند و بار ديگر مراجعت نمودند،
ام كلثوم عرض كرد: جعده را امر كنيد تا براى مردم نماز بخواند، فرمود: آرى جعده را اطلاع دهيد تا اقامه نماز كند.
پس از اين جريان فرمود: از مرگ فرار نتوان كرد، و از منزل بيرون شدند و به طرف مسجد آمدند، در هنگام ورود به مسجد به ابن ملجم برخورد كردند، و او از اول شب چشم بر هم نگذاشته و در انتظار ورود آن جناب بود، و در نزديك صبح به خواب رفته بود، امير المؤمنين عليه السّلام او را حركت داد و از خواب بيدار كرد و گفت:
برخيز هنگام نماز است، وى از جاى خود حركت و با شمشيرى كه در دست داشت بر فرق مبارك آن جناب زد.
در حديث ديگر آمده است كه: آن حضرت در آن شب هرگز نخوابيد، و پيوسته از اطاق بيرون مي شد و به آسمان نگاه مي كرد و مي فرمود: به خداوند سوگند دروغ نمي گويم و به من دروغ هم نگفته اند، و اين همان شبى است كه وعده مرگم را داده اند، پس از اين به محل خوابش مراجعت ميكرد.
هنگامى كه فجر طالع شد و صبح دميد با كمال قوت و صلابت از منزل بيرون شد و با خود مي فرمود: اكنون كه مرگت فرا مي رسد خود را براى آن آماده كن، از مردن هرگز جزع و بيتابى منما هر گاه مرگ نزديك شود.
چون امير المؤمنين عليه السّلام از اطاق خارج شد، و در حياط خانه قرار گرفت، چند مرغابى كه در منزل بودند از آن حضرت استقبال كردند و در مقابل او فرياد كشيدند و از خروجش جلوگيرى مي نمودند، فرمود اينان را واگذاريد در دنبال اين فريادها گريه ها خواهد بود، و بعد از منزل بيرون شدند و در مسجد ضربت خوردند علي عليه السّلام در هنگام شهادت شصت و سه سال از عمر شريفش گذشته بود، از اين مدت سى و سه سال را با حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله گذرانيدند، و در هنگام بعثت پيغمبر ده سال از عمر شريفش گذشته بود.
از حبه عرنى روايت شده كه وى گفت: حضرت رسول روز دوشنبه مبعوث گرديد و علي عليه السّلام روز سه شنبه به آن جناب ايمان آورد و مدت سيزده سال در مكه و ده سال هم در مدينه و سى سال و چند ماه و چند روز هم بعد از رحلت پيغمبر در اين جهان زندگى كردند.
هنگامى كه امير المؤمنين عليه السّلام از دنيا رفتند حسنين عليهما السّلام طبق وصيت پدر بزرگوارشان او را غسل و كفن كردند، و جنازه شريفش را شبانه به طرف غريين واقع در نجف كوفه حمل كردند و در آنجا به خاك سپردند و محل قبرش را محو كردند.
علي عليه السّلام از خبث باطن بني اميه اطلاع داشت و لذا براى اينكه نسبت به قبر او اهانت و جسارتى نشود دستور فرمود تا قبر وى را از انظار مخفى بدارند، و محل دفن آن بزرگوار هم چنان پوشيده بود تا حضرت صادق عليه السّلام در هنگام رفتن نزد ابو جعفر منصور در حيره قبر مبارك او را ظاهر ساخت.
دشمن عقل
امام علی علیه السلام :
اَلْهَوى عَدُوُّ الْعَقْلِ؛
هواى نفس، دشمن خرد است.
شرح غرر: ج1، ص68
:: موضوعات مرتبط:
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
امیرالمومنین،بزرگ مظلوم تاریخ، محراب شهادت،قربانی عدالت ,
|
|
|