بر اساس تفاهماتی که در تهران، بروکسل و پاریس به دست آمده بود، قرار بود که در پاسخ به این «اقدامات داوطلبانه»، نه فقط اروپا از رفتن پرونده اتمی ایران به شورای امنیت جلوگیری کند، بلکه راه را برای عضویت تهران در سازمان تجارت جهانی هم باز کند.
اما در آن سوی میدان و همزمان با تعلیق در تهران، ایالات متحده که تحت رهبری «جورج بوش» شعار روی میز بودن تمام گزینهها را میداد، در فکر آغاز عملیاتی تازه علیه ایران بود. دولت بوش که به واسطه جنگ در عراق و افغانستان تا حدی تمرکز بر ایران را کاهش داده و تعداد نیروهای «کارگروه ویژه ایران» را هم به شدت کم کرده بود، دوباره بر تهران متمرکز شده و برنامه تازهای را به آژانسهای اطلاعاتی سفارش داده است. برنامهای که دو هدف عمده را دنبال میکرد؛ دستیابی به اطلاعات طبقهبندیشده و تضعیف توان برنامه نوپای اتمی ایران. (لس آنجلس تایمز، 9 دسامبر 2007)
همان سال بود که آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) برنامه موسوم به «فرار مغزها» را کلید زد و از محل «بودجه سیاه» نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده مبالغ کلانی را برای «اغوا کردن» و «فریفتن» دانشمندان هستهای و مقامات مطلع از اسرار ایران کنار گذاشت. (کتاب مخبرها، شاهدان پاسخگو و تحقیقات مخفیانه، ص 212، 2014)
نقشه بسیار ساده بود؛ شناسایی افراد آگاه به اطلاعات طبقهبندیشده برنامه هستهای ایران، برقراری ارتباط پنهانی با آنها، طرح پیشهادات وسوسهکننده مالی و رفاهی، انتقال آنها به آمریکا و تخلیه اطلاعاتی.
در واقع این اولین بار نبود که نهادهای جاسوسی آمریکا چنین طرحی را در دستور کار قرار میدادند. سابقه چنین اقداماتی به دوران جنگ سرد و حتی پیش از آن بازمیگردد. در آن زمان واشنگتن تلاش میکرد با جذب دانشمندان و مقامات نظامی اتحاد جماهیر شوروی از برنامههای سری این کشور کسب اطلاع کند.
بر اساس قانون سال 1949 کنگره، سازمان سیا این اختیار را دارد که سالانه تا سقف 100 نفر را خارج از برنامه عادی مهاجرت به آمریکا، به این کشور منتقل کرده و به آنها حق اقامت اعطا کند. در برنامه «فرار مغزها» هم که تمرکز اصلیاش بر برنامه اتمی ایران بود، مشوقهای مالی و وعده اقامت در آمریکا، دو ابزار اصلی سیا برای فریب دانشمندان ایرانی بود. (واشنگتنپست، 2010)
بر این اساس سازمان سیا به ریاست «پورتر گاس» فهرستی از چند ده دانشمند و مقام ایرانی تهیه کرد، که احتمالا هم اطلاعات مناسبی از برنامه هستهای ایران داشتند و هم نبودن آنها به پیشرفت برنامه ایران لطمه میزد.
رسانههای آمریکایی آن زمان از قول یک مقام دولت این کشور در مورد مشخصه افراد مورد نظر نوشتند: «کسی که اگر از برنامه حذف شود، شدیدترین اثر را بر برنامه آنها (ایرانیها) داشته یا باعث کند شدن پیشرفت آن شوند.»
از سال 2005 به بعد، گزارشهای جسته و گریختهای از تلاشهای آمریکا برای جذب نیروهای ایرانی منتشر شد؛ تلاشهایی که به نوشته رسانههای آمریکایی نتیجه چندانی در بر نداشتهاند و «تعداد انگشتشماری» هم که از طریق این برنامه راهی آمریکا شدند، افراد رده پائینی بودند که دسترسی چندانی به اطلاعات پرونده هستهای ایران نداشتند.
آنطور که روزنامه لسآنجلس تایمز در سال 2007 نوشت، تا آن زمان «کمتر از 6 ایرانیِ دارای موقعیت مناسب» از ایران جدا شده بودند و هیچیک از آنها هم «در جایگاهی قرار نداشتند که بتوانند اطلاعات جامعی در مورد برنامه هستهای ایران» در اختیار آمریکا قرار دهند.